چرا درشاهنامه از پادشاهان ماد و هخامنشی ذکری نیست ؟(2)

منشا روایات غربی در آثار اسلامی  

 

با این همه نباید تصور کرد که حتی این خاطرات مبهم  مبتنی بر روایات اصیل ایرانی است و یا دلیل بر آنست که مقارن ظهور اسلام شبحی ازین وقایع در خاطر ایرانیان باقی مانده بوده است.آنچه از این قبیل در تواریخ اسلامی دیده میشود عموما ماخود از منابع سریانی و یونانی و یهودی است . سریانی ها که وارث روایات بابلی و یونانی بودند سنت جداگانه ای را محفوظ داشته بودند که در آن بسیاری از وقایع مغرب و جنوب ایران منعکس بود . در دوره ی اسلامی برخی ازین روایات در آثار اسلامی راه یافت و در کنار روایات اصیل ایرانی قرار گرفت . 

 

این نکته از خود تواریخ اسلامی نیز پیداست .مثلا یعقوبی میگوید که بهمن مدتی به کیش موسوی در آمد که انعکاسی از التفات کورش به یهودیان است و فقط منشا یهودی میتواند داشته باشد, و حمزه تصریح میکند که بنی اسرائیل بهمن و کورش را یکی میشمارند (ص38) 

 

اما دلیل روشن تر بر این نکته فهرستی است که در آثار بیرونی و ابن العبری استثنا ثا از شاهان هخامنشی میبینیم . بیرونی در قانون مسعودی دو فهرست از پادشاهانی که با ایران مربوطند به دست میدهد : یکی با عنوان "ملوک بابل و ملوک مادی "که شامل دوازده پادشاه است و به داریوش مادی (داریوش المادای) ختم میشود . دیگری با عنوان "ملوک الفرس بعد ابطال مملکه الجبلیین"(یعنی بعد از سقوط پادشاهی ماد) که شامل ده پادشاه است که از کورش تا دارای سوم و فهرستی است اصولا درست از پادشاهان هخامنشی . در این دو جدل بیرونی از پادشاهان پیشدادی و کیانی نامی نمیبرد , زیرا در اینجا فقط به منابع غیر ایرانی متکی است . در آثار الباقیه اتکای او به چنین منابعی عملا تصریح شده است , چه قبل از آوردن جدول شاهانی که شامل پادشاهان هخامنشی نیز است میگوید:  

 

"و قد وجدنا لاهل بابل ایضا تواریخ ملوکهم من لدن الاول بختنصر الاول الی وقت تحویل التاریخ عنهم بممات الاسکندر البناء نحو الملوک البطالسه ..." 

 

این جدول را بیرونی "الملوک الکلدانیین" عنوان میدهد که باز حاکی از منابع غیر ایرانی اوست .جدول با بختنصر اول شروع میشود و به اسکندر ختم میشود و شامل نام "داریوش المادای الاول ) و نه تن از شاهان هخامنشی است که با املایی که حکایت از ظبط سریانی آنها دارد. 

 

 

بیرونی فهرست دیگری نیز در آثارلباقیه (ص111) از " از ملوک کبار  " به دست میدهد که التقاطی از شاهان کیانی و آشوری و بابلی و هخامنشی ; و با کیقباد شروع میشود و به دارا , ( با توضیح "آخر ملوک الفرس" ختم میگردد . این فهرست در آن بیرونی بختنصر را با کیکاووس  و داریوش مادی (در اینجا : دارا  الماهی الاول ) را با داریوش و کورش را با کیخسرو و قورس (کذا) را با لهراسب برابر شمرده است , حاکی از مشکلی است که مورخین اسلامی در تطبیق نام شاهانی که از منابع ساسانی به آنها رسیده بود (شاهان پیشدادی و کیانی ) و فهرست شاهانی که در منابع سریانی میدیدند با آن روبرو بودند و نتیجه ی آن یک رشته تطبیقها و توجیهات  نا معقول است که یکی شمردن کیومرث و آدم و جمشید و سلیمان و کیخسرو و کورش از مصادیق آنست . 

 

 

مولف دیگری که نام شاهان هخامنشی را در عربی ضبط کرده , ابوالفرج بن اهرون معروف به ابن العبری , مورخ و متکلم مسیحی و یهودی الاصل قرن سیزدهم هجری است که هم در تاریخ سریانی و هم در تحریر عربی آن به نام "تاریخ مختصر الدول "فهرستی شبیه بیرونی آورده است . اثر ابن العبری در این موارد مبتنی بر آثار سریانی قبل از اوست . و " مالا بروسوس" , مولف بابلی برمیگردد که تاریخ خود را اندکی پس از اسکندر تالیف کرد. آثار ابن العبری نیز باز غیر ایرانی بودن اطلاعات بیرونی را درباره ی تاریخ مغرب و جنوب ایران تایید میکند . اما منقولات بیرونی و ابن العبری به هر حال کاملا استثنایی و خارج از اطلاعات مورخین اسلامی بوده است .  

 

از این همه این نتیجه میشود که خاطره ی شاهان مادی و هخامنشی در آثار ساسانی که عیر مستقیم به دست ما رسیده به کلی از میان رفته بود ه است و اشاراتی که به اعمال این شاهان در آثار اسلامی دیده میشود همه از منابع غیر ایرنی است که بعدها توسط گردآورندگان اخبار التقاط شده و گاه با روایات کهن ایرانی اختلاط یافته است .حتی یکی شمردن بهمن با اردشسر درازدست نیز چنانکه نلدکه تذکر داده است نتیجه س خلط و استباه مؤلفین سریانیسریانی است . جالب اینست که بیرونی لقب "درازدست "را اول به صورت یونانی آن" مقروشر" در یونانی"MAKROCHEIR" ظبط کرده و بعد ترجمه ی "طویل الیدین " را برای آن آورده (آثارالباقیه,111).  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد